عید قربان
سلام خوشگل مامان عیدت مبارک عزیزکم امسال به برکت وجود تو تونستیم ما هم گوسفند قربونی کنیم دو سه روز مونده به عید بابا رفت و یه گوسفند گرفت تو هم با دیدن گوسفند کلی ذوق کردی و با تعجب نگاش میکردی روز عید اول رفتیم خونه پدرجون و بعد از اونجا رفتیم خونه مامان بزرگ بابایی اول یکم بداخلاقی کردی ولی بعد از اینکه یه چرت کوچولو زدی مثه همیشه یه فرشته ی مهربون و خوش اخلاق شدی وقتی بابایی و عمو میلاد مشغول درست کردن کباب بودن همش به سمت آتیش اشاره میکردی و میگفتی اووووووووووووف گوسفند عزیز!! قبل از ...